- دست بسته
- آنکه دستهایش بسته باشد کسی که دستانش مقید باشد مقابل دست باز، زبون بی مقدار، مغلوب، بخیل خسیس، نماز گذار مصلی، عجیب و غریب: (کار دست بسته کرد)
معنی دست بسته - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مقید و گرفتار ساختن
گروه گروه
تنگ بستن میان بند و کمر را
شستن دست های خود، کنایه از ناامید شدن و صرف نظر کردن از چیزی
از سر وا کردن، متاسف
چیزی که سر آن مسدود باشد (پاکت جعبه صندوق) مقابل سرباز سر گشاده، مخفی پنهان، برمز پوشیده: سخن سربسته گفتی با حریفان خدارا زین معما پرده برار (حافظ)
دل باخته به کسی یا چیزی، عاشق، علاقه مند
آنکه کت وی را به پشت بسته باشند